جایت خیلی در کنارم خالیست چشمم مدام به قاب عکس روی
دیوار می افتدکه همیشه حضورت در کنارم پر رنگ است منتظر
میمونم به امید روزی که این عکس بشه تموم زندگی من کاش
دلم اجازه مهمان نوازی نمیکرد تورا نمیکرد که حالا اینقدر دل
تنگت نمیشد به مهمانی دلم امدی وبی خداحافظی ترک کردی
مرابگذار به مهمانی دلت بیایم تااز اینهمه سال نداشتنت برایت
بگویم تنها ارزویم این است که همانطورکه از دنیا خسته شده ام
قسم بخورم که پشت به دنیا راه بروم وهیچگاه رویم رابر نگردانم و
از امدنش ناامید نباشم انقدر چشم انتظار امدنت می نشینم تا
انتظار تنها کلمه ای بی معنا تلقی شود بی دلیل در لحظه هایم به
یادت هستم بی دلیل تلنگری میشوی در خاطراتم همیشه روی ماهت
جلوی دیدگانم است موفقیتت خوشحالم میکند شکستت غمگینم میکند
پس کجایی کجایی که ثبت کنی وجودت رادر ضربانهای مکرر قلبم ای تمام
زندگیم من زندگی را با تو میخواهم ان شب بهترین شب زندگیم خواهد شد
به این فکر میکنم که ان چشمان خاکستری رنگ که ارامشی عجیب دران
نهفته است وان لبهایی که من سخن بگویدهما شاید یک خواب شده یک
خواب شیرین
:: برچسبها:
دلنوشته غم فراق,